این تصنیف واسوخت رو عمو بینظر تو سریال در چشم بادمیخونه. با لهجهٔ زیبای تاجیکی. هر بار ک گوشش میدم، حالمو عوض میکنه. چقدر خوبه این سریال. چقدر غمگین و خوب و زیبا. غمگین و زیبا.دل من بود گرفتار بت جلوه گریدلبر گل به سر عشوهگر لبشکریدوش دیدم بر اغیار وی را در گذرسوخت از رشک دلم گفتمش ای رشک پریسر زلف تو نباشد سر زلف دیگریای بت عشوه گر و شوخ جفا پیشهی من نیست جز آرزوی وصل تو اندیشهی من از تمام همتت سوخت رگ و ریشهی من بعد از این ترک تو گفتن بود اندیشهی من سر زلف تو نباشد سر زلف دیگریای جفا پیشه نگارا دل خارا داریزلف دلکش رخ مهوش قد زیبا داری تو نه میلی به سوی عاشق شیدا داری که من از غصه بمیرم تو چه پروا داری سر زلف تو نباشد سر زلف دیگریسر زلف تو نباشد سر زلف دیگری ترشحات ذهنی یک بیمار بی خواب...
ما را در سایت ترشحات ذهنی یک بیمار بی خواب دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ebiikhaab1 بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 20 فروردين 1403 ساعت: 21:49